مجلس عروسی

ساخت وبلاگ
مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین شرح: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود.!!!!ا ::::این داستان حکایت زندگی ماست:::: کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم و رابطه هایی را آغاز می کنیم : اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم. روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست. عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم. دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد. حساب و کتاب دارد . اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود . اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم. ........... پینوشت :چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد بی پول...
ما را در سایت بی پول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : رضا فراهانی bi-pol بازدید : 726 تاريخ : شنبه 27 مهر 1392 ساعت: 20:47